کد مطلب:313718 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:194

یک روضه ی اباالفضل برایم بخوان
حجةالاسلام والمسلمین آقای حاج سید علی موحد ابطحی اصفهانی نقل كردند:

6. حدود 25 سال قبل، كه مسجد الهدی (واقع در خیابان سید علی خان، نزدیك چهار باغ) را ساختند، مسجد برنامه های گسترده ای داشت. بهترین گوینده ها و خطبای اصفهان در این مراسم روضه خوانی داشتند و حتی محلی را برای پذیرایی یهودی ها و نصرانی ها قرار داده بودند و با مراعات موازین شرعی از آنها پذیرایی می شد.

روزی یكی از یهودی های شركت كننده پولی پیش متصدی امور مسجد می آورد و می گوید: این پول را به حجةالاسلام والمسلمین حاج احمدآقا امامی بدهید و بگویید یك روضه ی اباالفضل علیه السلام برای من بخواند. متصدی مسجد می گوید: شما یهودی ها، در هر كاری فتنه می كنید؛ در روضه خوانی هم فتنه؟!

یهودی، با حالت گریه، می گوید: ما در هر چیزی فتنه بورزیم، نسبت به آقا ابوالفضل العباس علیه السلام فتنه نمی كنیم. سؤال می كند: پس چه شده كه پول می دهی و چنین تقاضایی را می نمایی؟ می گوید:



[ صفحه 561]



دیروز آقای امامی روضه ی اباالفضل علیه السلام را خواندند و در ضمن صحبت گفتند هر كس پناه به ایشان آورد او را محروم نمی كنند؛ خواه یهودی باشد خواه نصرانی. با شنیدن این سخن ناگاه به یاد بچه ی پسرم افتادم كه در اثر نرمی استخوان و جواب یأس دكترها ما را ناراحت كرده بود، و گریه كردم و عرض كردم: آقا، اباالفضل علیه السلام، من شما را نمی شناسم، اما بنا به گفته ی این آقا برای شفای پسرم متوسل به شما می شوم، مرا محروم نكنید. گریان شدم و حالی پیدا كردم. وقتی به خانه آمدم، دیدم فرزندم راه می رود! از زنم پرسیدم: چه شد كه به راه افتاد؟! گفت: نمی دانم؛ فقط دیدم دستش را به دیوار گرفت و شروع به راه رفتن كرد. گریه مرا گرفت. زنم پرسید: چرا گریه می كنی؟! باید خوشحال باشی! گفتم داستان از این قرار است و این گریه ی شوق است كه چگونه آقا اباالفضل علیه السلام مرا مورد عنایت قرار داده و واسطه شدند و خداوند بچه ی مرا شفا داد.



[ صفحه 562]